هوالرئوف الرحیم

امروز حس می کردم دخترک چرخیده و پایین تر رفته و به شدت استخوان لگنم رو تحت فشار قرار داده. سخت نماز خوندم. سخت بلند شدم و سخت راه رفتم. حین راه رفتن هم دائم دستم به شکمم بود و کمی شبیه زنهای داخل فیلمها راه رفتم. از زور فشار و درد.

از طرف دیگه، 22م برای سفر تایید نشد چون هنوز که خبری ندادن. به رضا گفتم تکلیفم رو فردا روشن کنه که برنامه خونه تی رو بچینم. الان که فقط تاریخ 25م مونده و یا هیچ. اگر سفر رفتنی باشیم باید قبل 25 م کل خونه تموم بشه سفره هفت سینمم پهن بشه. اگر نه تا 28م زمان دادم.

یکم آشپزخونه هست + فرشها و تغییر دکوراسیون. لوسترها رو جمعه رضا تمیز کرد عالی شد. گاز رو هم. راه آب روشویی رو هم. چندتا کار مهم بودن اینا. پرده رو که یه ماهه شستیم. شیشه پاسیو رو هم. اتاق خوابم تغییری نداره. کشوی نی نی هم باید چیده بشه. و لباس رضوان دوخته بشه. 

خرده ریزهایی هم هست که یواش یواش انجام میدم. با این شیکم گنده م.




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها